...
- چهارشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ب.ظ
دیگر بی تفاوت شده ام
سرد
بی احساس
لبریز از سکوت...
نه خنده ای نه گریه ای
خالی از عاطفه ام...
میترسم
نکند سنگ شده ام؟؟
غزل در سینه ام خشکیده است
نمی اید زمن بوی مهری,عطر فروردینی...
شایدم
قصه ی من به سر امده است...
شاید...
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس ..
- ۹۳/۱۱/۲۹